به یاد عمویم عبدالحسین کلهری شاعری از دیار گتوند زادگاه قیصرامین پور

تقدیم به عموی مرحومم عبدالحسین که هرگز یادش از خاطرم نمیره یقیناً اگه زنده بود با دستای خودش این وبلاگو تقدیم به شما میکرد

به یاد عمویم عبدالحسین کلهری شاعری از دیار گتوند زادگاه قیصرامین پور

تقدیم به عموی مرحومم عبدالحسین که هرگز یادش از خاطرم نمیره یقیناً اگه زنده بود با دستای خودش این وبلاگو تقدیم به شما میکرد

سالگرد عمو

میگن وقتی خوشحالی، اونقدر خوشحالی نکن که غم بیدار بشه. 

سال 83 ما خیلی خوشحال بودیم، میرفتیم ، میومدیم، تفریح میکردیم، عروسی میگرفتیم. اونقدر خوش بودیم که غم شاکی شدو در خونه مارو زد. 

دست روزگار در چنین روزی عمو رو از ما گرفت.  

عبدالحسین خانوادشو برای همیشه ترک کرد و به خوشی هامون خاتمه داد 

موقع رفتن قول داده بود که فردا همون موقع برگرده. مثل همیشه خوش قول بودی عمو 

نمی دونم دست تقدیر چرا اینگونه برامون نوشت.... 

عمو 

یاد اون شعرای قشنگی که برامون میخوندی، یاد اون چایی های خوشمزه ای که با طعم هل همیشه و توی هر مجلسی برامون درست میکردی و میگفتی چایی باید خوش بو باشه، عمو، یاد اون نیمروهایی که برا صبحونه، برای من که مهمونت بودم درست میکردی، یاد اون وقتایی که میخواستم برات زن بگیرمو بهانه میاوردی، یاد اون آب تنی کردن ها توی کارون که ظهرای تابستون تو اون هوای گرم میرفتیم و خیلی بهمون میچسبید..... عمو هیچ وقت از خاطرم نمیره.  

 چه روزای قشنگی داشتیم 

عمو هیچ وقت فراموشم نمیشه اولین روز نوروز 83 چه کادویی بهم هدیه دادی. بلوز قشنگی که بهم کادو دادی رو نگه داشتم و فقط یه بار پوشیدمش، قبل از اینکه نباشی. 

تو گل سرخی          من یه برگ زردم       پرم از غصه       همنشین دردم 

براستی که دلت همیشه غصه داشتو نمیذاشتی کسی بدونه 

یادته وقتی میرفتیم کوه با صدای بلند این شعرو میخوندی و ما هم تکرار میکردیم. چرا خوشی ما دووم نداشت. چرا از پیشمون رفتی 

هیچ وقت کسی برام نگفت که چی شد ترکمون کردی چی شد که از اون ماشین لعنتی به پایین پرت شدی، آخه مگه میشه در ماشین یهو باز بشه. 

تو رفتی وما با خاطراتت خوشیم بعد از سال ها که از رفتنت میگذره هنوزم اسمت که میاد اشک همه سرازیر میشه خیلی حیف بودی 

مهربونیات ، شیرین زبونیات، خنده هات، شعرخوندتات تو جمعمون، عمو هیچ وقت از خاطرم نمیره 

کاش میمردمو 26شهریور 83 رو به چشم نمیدیدم . لعنت به اون روزا 

اون روز وقتی تو غسال خونه اومدم برای آخرین بار ببینمت، داشتی با چشات که باز باز بودن یه چیزی رو بهم میگفتی بدنت خیلی سرد بود ولی گرمای حضورتو اونجا حس میکردم 

یاد اون موقع میافتادم که بهم میگفتی هر کی تو رو اذیت کنه منو اذیت کرده 

کاش اینجوری اذیت نمیشدم عمو 

نمیدونم این شعرو چه موقع و در وصف چه کسی سرودی اما تقدیمش میکنم به خودت که خیلی زیبا خودتو توصیف میکنه:  

با آنکه میپوشیدپیراهنی از درد                         گاهی به یه لبخند مهمانمان میکرد 

بااینکه پنهان کرد در سینه غم ها را                   برچهره ها اما لبخند می آورد 

  

شوخی نبود ای دوست یک عمر دلتنگی           در نوبهاران هم رخساره اش شد زرد 

گرمای مهرش را با کوه سنجیدند                       هرگز نشد این مرد، از زندگی دلسرد 

 

در معبد احساس مردی مقدس بود                   در باغ یکرنگی آیینه میپرود 

فرسنگ ها دوریم از حس خوشبختی               هرگز ندانستیم قدر تو را ای مرد

اللهم عجل لولیک الفرج....

 ای پادشه خوبان، داد از غم تنهایی 

دل بی تو به جان آمد، وقت است که بازآیی

باز هم غروب جمعه شدو چشم شیعیان مانده به راهت آقا....

 

شعر عمو عبدالحسین تقدیم به محضر مبارک آقا امام زمان 

 

نکند آمدنت بسته به این رفتن ماست 

نکند عیش تو وابسته به خون خوردن ماست 

 

زپی این همه قحطی عطوفت گل مهر 

نکند بخششتان موقع در بستن ماست 

 

که به میلاد گل عاطفه محتاج شدیم 

نکند زادن گل در گرو مردن ماست 

 

به شتاب آمده ام وقت دعا بر گل سرخ 

نکند خون یکی مورچه بر گردن ماست 

 

نکند این همه نالیدن ما باد فناست 

نکند یار و هوادار تو اهریمن ماست 

 

نکند نامدنت از سر بد خواندن ماست 

نکند غیبتتان موقع در بستن ماست 

 

نکند واژه ی تسلیم به ما پشت کند 

نکند داغ تو تا روز ابد بر تن ماست 

                                   

این جا کسی

تنها دلیل رویش گل های امید                            قلبم تمام درد ها را درنوردید 

 

با ما بخوان آهنگ زیبای سفر را                          پوسید دل در برزخ غم بار تردید 

 

ایجا شُکوه شِکوه را بازی گرفتند                         اینجا کسی حال دل مار نپرسید 

 

اینجا به هر کس دل سپردم بی وفا شد                اینجا خزان معرفت را می توان دید 

 

تنها سوار جاده های شور و مستی                      دور از تو دنیا بر مراد ما نچرخید 

 

ای بهترین تفسیر عشق و مهربانی                      فانوس طعنه می زند اینجا به خورشید 

 

ای مایه ی سرسبزی هر دشت برگرد                    با تو تمام روزهامان می شود عید

مرگمان نزدیک است

مرگمان نزدیک است 

 

آسمان دل ما ابری شد 

اشک ها پی در پی  

و هوای دل ما تاریک است 

مرگمان نزدیک است 

 

دل ما پر شده از شوق گناه 

قیرگون رنگ رخ ماست سیاه 

کارمان گشته تباه 

زندگی کوره رهی باریک است 

مرگمان نزدیک است 

 

وه که در خواب خوش غفلت خود غوطه وریم  

وای ما دربه دریم 

بانگ هشدار خداوند بلند 

خوش بخوابیم که ما کور و کریم 

کارمان درخور صد تبریک است  

مرگمان نزدیک است 

 

پیش از این پیشه ما مستی و شهوت که نبود 

دل ما عاشق بدنامی و شهرت که نبود 

کم کمک باد غرور  

کم کمک باده زور 

حاصل عشق مرا داد به باد 

روی پیشانی ما 

داغ بدنامی دنیا افتاد 

زورگویی به ضعیفان نیک است 

مرگمان نزدیک است 

 

کاش میشد به عقب برگردیم 

تا تلافی بکنیم  

آن همه بدمستی 

آن همه سستی خویش 

که به عشق رخ هر دلبرکی تب کردیم 

مرگمان نزدیک است  

 

فصل پژمردن گل نزدیک است 

با چنین آتش از شهوت گرم 

گور ما بس سرد است 

آخر این دار فنا 

اول بدبختی ماست 

هر که انکار کند نامرد است 

روشن است اینکه سرانجام هوای دل ما تاریک است 

مرگمان نزدیک است. 

روحت شاد عموی عزیزم